ماجراهای مهرماه .

 21/07/1390 پنجشنبه

تو همون حین بس که گریه کرده بودم خوابم برد برای چند ساعت وقتی بیدار شدم دیدم اس ندادی دوباره اس دادم گفتم ساعت 00.23 که : خوابی ؟

جواب ندادی واسه همین دوباره گفتم ساعت 00.27 که : خوب بخوابی

که جواب دادی گفتی ساعت 00.36 که : بیدارم شرمنده مهمون داشتم

کمی اروم شده بودم و سعی کردم اروم هم بمونم واسه همین گفتم ساعت 00.42 که : باشه دشمنت شرمنده بی خیال خسته ای بگیر بخوابی شب بخیر خوب بخوابی

که گفتی ساعت 00.42 که : نه خسته نیستم تازه دارم یه لقمه نون میخورم بفرمایید شام

 بعدم دوباره گفتی ساعت 00.45 که  : اگ خودت خسته ای که بریم بخوابیم

یعنی تا اون موقع گشنه مونده بودی گفتم ساعت 00.49 که : ئه بمیرم تا الان هیچی نخوردی چرا غذا گرم کن بخور نه من گفتم کلاس رفتی شاید خسته باشی

که گفتی ساعت 00.52 که : خدا نکنه قربون اون شکل ماهت که اونقدر با وفا و با مرامی با اینکه این همه دلتو شکوندم بازم به فکرمی نه خانومی یه کمی قرمه با نون خوردم دوست دارم مریم خانوم

منم گفتم ساعت 1.02 که : نوش جونت باشه منم ببخش بابت تلخی نمی دونم شاید حق با تو باشه من باختم امیر حق با تو بود

چیزی نگفتی اس دادم گفتم ساعت 1.15 که : خوافت برد خافالو ؟

وقتی بازم دیدم جواب ندادی گفتم ساعت 1.22 که : امیر تو میخوای من برم میخوای خودم برم باشه اگر اینطوری راحت تری خودم میرم همه چیم سپردم دست خدا همش تقصیر دل ساده خودم بود نه تو نمی دونم شاید اینم قسمت من باشه خوابت ارومو ناز امیرکم خوب بخوابی

چیزی نگفتی ولی واسه نماز صبح بیدارم کردی و بعد از نماز هم اس دادی گفتی ساعت 5.43 که : ببخشید ، بازم مثل همیشه امیر فیتیله پیچ میشه ، قبول باشه گل مریمم خانومم اینم م مالکیتش ساده هستی ولی عاشق واقعی تویی مهربونه شیرین زبون

که منم اس دادم گفتم ساعت 5.47 که : ماله تو هم قبول باشه . دوست دارم

که بازم گفتی ساعت 5.48 که : من یکی دربست نوکرو زمین خوردتم بگو دروغ میگم اشکال نداره ولی اره فعلا

که منم گفتم ساعت 5.51 که : فعلا گلم روزه خوبی داشته باشی

دیگه چیزی نگفتی ولی صبح همون روز تو اداره دیدم اس دادی گفتی ساعت 9.15 که : سلام صبحتون بخیر خانوم خانوما دوباره گوشیم دست اقامه افتاد چی میخوام بگم کله هندونه

که منم گفتم ساعت 9.18 که : باشه پس خبر بده بازم مخصوصا واسه امروز مرسی 

اخه اون روز 5 شنبه بود قرار بود بیای بریم امام زاده صالح و یا حداقل بریم بیرون که حرفامونو بزنیم

که تو هم گفتی ساعت 9.18 که : بدو که بهش برسی سلامتو جا صبحونت خوردی بی ادبم

گفتم ساعت 9.21 که : ببخشیــــــــــــــــــــــــد سلـــــــــــــــــــــــام  . ایشلا دعا کن برسم . امیری خبر بدی ها خو ؟

گفتی ساعت 9.21 که : چشم رو جفت چشام میزارم سخن عشقتونو

گفتم ساعت 9.23 که : چشمتون بی بلا پس عاشقونه در انتظارم اقا

که گفتی ساعت 9.23 که : خبر میدم

منم گفتم ساعت 9.25 که : ممنون

ولی دیگه ازت خبری نبود تا ساعت 14.36 که : سلام خسته نباشی الان اومدم خونه انگار امروز قسمت نمیشه روی ماهتو ببینم هوام زود تاریک میشه مگر نه میومدم اگر امکان داره یه روزه دیگه ببخشید خوبی کجایی چیکار میکنی

یعنی نتونسته بودی حتی از مغازه هم زنگ بزنی ؟! حدس زدم داری بهانه میاری ولی باید می دیدمت واقعا باید می دیدمت واسه همین گفتم ساعت 14.40 که :

 سلام خسته نباشی ممنون خونم هیچ جوری  حالا نمیشه امروز ؟

که گفتی ساعت 14.42 که : ساعت 5 میتونم ولی هوا تاریک میشه ترس خونواده تو هست اونوقتم تو نمی تونی حالا هر جور صلاح میبنی

که گفتم باز ساعت 14.46 که : ساعت 4 یا 4.30 نمیشه ؟

که چیزی نگفنی میس انداختم ولی چیزی نگفتی بازم اس دادم گفتم ساعت 14.57 که : میتونی یا نمی تونی پلخره پسمله ؟

که یه چند دقیقه بعد دیدم زنگ زدی گفتی مریم شب میشه ها منم ساعت 5 میتونم گفتم باشه ! حالا زود تر نمی تونی ؟! گفتی نه ! گفتم باشه عیب نداره گفتی پس خودت میدونی گفتم باشه قرار شد ساعت 4.15 تا 4.30 بیدارت کنم

داشتم حاضر می شدم که دیدم ساعت 15.27 اس دادی گفتی : راستی ارایش ممنوع

گفتم ساعت 15.29 که : یه کم . الانم لالا کن هیسسس 

گفتی ساعت 15.29 که : خواهشانه ضد آفتابم که هوا تاریکه لازم نیست

 گفتم ساعت 15.33 که : من که بیام هوا روشنه گفتم لالا کن پسمل

ساعت 4.20 دقیقه اینطورا بود که بهت زنگ زدم ولی جواب ندادی یه 2 دفعه دیگه هم زنگ زدم ولی جواب ندادی تا پلخره چند دقیقه بعد زنگ زدی گفتم من نزدیکای مترو ام تو هم گفتی باشه قطع کردی

سوار مترو شدم تو راه خیلی فکر کردم که بهت چی بگم ولی دوباره استرس دیدنت افتاده بود به جونم همه چی یادم رفته بود حتی دلخوری هام !

یه ایستگاه مونده بود برسم اس دادم گفتم ساعت 16.58 که : من یه ایستگاه دیگه میرسم

ولی همین که از در اومدم بیرون دیدم تو هم اس دادی گفتی ساعت 17.02 که : همون ایستگاه بشین نیا بیرون

ولی اومده بودم واسه همین اس دادم گفتم ساعت 17.07 که : اومدم بیرون برم تو دوباره که دیدم زنگ زدی گفتی نمی خواد همونجا یگوشه وایسا بیام گفتم باشه و قطع کردی چند دقیقه بعد دیدم اومدی بازم مثل همیشه خوشمل شده بودی یه بلیز مردونه یاسی راه راه تنت بود یه شلوار مشکی به هوای فوتبال اومده بودی بیرون خندم گرفته بود گفتم به هوای فوتبال اومدی و این همه تیپ زدی وروجک گفتی می خوای زود بری یا می مونی گفتم تا 8 میتونم بمونم گفتی منم فوتبالم به کنسلی خورده می تونم بمونم ولی دیر بود دیگه نمی شد زیاد دور رفت واسه همین دوباره رفتیم تو مترو دوباره هم یادمون رفته بود واسه چی اومدیم بیرون جفتمون !!!

وقتی تو مترو انقدر نزدیکم وایمیستادی حالت یه دیوار دورمو می گرفتی انگار هیچ لذتی بهتر و بیشتر از این نبود نمی دونم می گفتی چرا زیر چشات گود افتاده و کبود شده گفتم بس که غصه خوردم و هی ریختم تو خودم می دونی که چقدر من درونگراممم !

یکم بعد یه جا درست و شدو نشستیم البته خوب شد نشستیم چون بعدش یوهو خیلی شلوغ شد تو مترو هم مثل همیشه هم می گفتی هم سنگین باش و هم جلف نباش و وقتی می خندیدم یا باهات شوخی می کردم که به قولت تو چشم بود اخم می کردی که یعنی جلف بازی در نیار

وقتی رسیدیم راه افتادیم مسیر چهارراه ولیعصر تا خونه رو پیاده اومدن همونجا ها یک جایی که همیشه از کنارش رد می شدم و دلم می خواست با هم یه بار بریم گفتم بریم این تو بشینیم که گفتی من پول زیاد همرام نیستا گفتم باشه بیا خلاصه رفتیم تو اول نشستیم رو دوتا صندلی از این مدل حصیری ها که کوتاه بود خیلی ناجور بود اونجا هم خیلی تاریک بود ظلمات ! منوشو که اورد انقدر تاریک بود چشم چشم و به زور می دید واسه همین شمع کوچیکی که رو میز بود مثلا که رفتم رو منو که بهتر ببینیم ولی اب شمع همش ریخت رو منو کلی ابرو ریزی شد که البته کلی خندیدیم یه خورده دوتا بستنی سفارش دادیم که گفتی مریم جدی بیا حرف بزنیم گفتم باشه ولی بعد از این همه مدت هنوزم با دوباره با دیدنت  همه چی به کلی پاک شده بود واسه همین قرار شد اول تو حرف بزنی  تا من یادم بیاد چی می خواستم بگم گفتی مریم چرا فکر می کنی برا من بی اهمیت وقتی خانوادم همه چیو می دونن ولی اقدامی نمی کنن چه معنی می تونه داشته باشه ؟! گفتم تو نمی خوای سوالی بکنی گفتی اخه مریم الکی بپرسم که چی گفتم پلخره اگر بخوان بگن نه که خوب می گن ولی اگر هنوز شاید حرفی دارن که همون نه رو هم نمی گن ! بعدم گفتی من اونشب برا اینکه ازم متنفر بشی اونو گفتم چون می خواستم خودت بری تا عذاب وجدان نداشته باشم نمی خوام فکر کنی نامردم من اینو نمی خوام با فکر کردن به من بقیه زندگیتو هم خراب کنی  بعدم گفتی تو فکر می کنی بابای من خره ! که اخه هیچی نمی فهمه ! گفتم این چه حرفیه اخه من کی گفتم بابات خره ! من اونشب چیز دیگه ای گفتم ولی تو اصرار داشتی بگی منظور حرفم اینه که وقتی گفتم به قران اینو نگفتم و منظورم اون چیزی نبوده که تو فکر کردی عذر خواهی و کردیو گفتی ببخشید پس من اشتباه کردم بعدم گفتی باور کن تو برام خیلی مهمی حتی بیشتر از خودم همه این کار ها  و حرفام به خاطر همینه و تو برام بر عکس اون چیزی که فکر می کنی بی اهمیت نیستی مریم پلخره اگر من نشم میشه با یکی دیگه ! گفتم امیر هم من می دونم هم تو میدونی وقتی من و تو با هم نشیم شاید یه وقت دیگه با کس دیگه ای بشیم ! ولی این دیگه گفتن نداره که هر دقیقه هی اینو تو گوشم می خونی ! مثل این می مونه که علنل می گی تو نشدی یکی دیگه ! گفتی مریم پس طرز گفتنت بده بگو نمی خوام مدام اینو بگی گفتنش ناراحتم می کنه یا دوست ندارم بگی نگو من برا بی اهمیتم ! گفتم باشه پس لطفا هی نگو که تو هم گفتی باشه بعدم بحث خانواده کشیده شد که نمی دونم چی شد گفتم من تو اتاقم بمیرم برا هیچ کس مهم نیست گفتی یعنی چی ؟! چرا این حرفو می زنی ؟! که وقتی دیدم گند زدم مثلا خواستم جمعش کنم بدتر کردمو حرفی زدم که بدترش کرد و گفتم به خاطر یه مسئله تو بچگیم ! که دیگه ول نمی کردی و فکرت به جاهای بدتر از اتفاقی که بود رفته بود خودمم از حرفی که زده بودم پشیمون شده بودم ولی دیگه راهی نبود باید حقیقت و می گفتم قضیه چیه تا دیگه بی خیال بشی چون به قوله خودت فکر کرده بودی یه موضوعه س . ک . س . یه !!! اونقدر که علنا کلمه رو اوردی پاهات و وحشتناک تکون می دادی  !!! گفتم نه امیر ماله بچه گیامه ربطی هم نداره شاید چیزه مهمی نباشی ولی برای من خیلی مهمه !

خلاصه بستنی دیگه کوفت شد گفتم بریم گفتی بریم ولی چون تو جیبت زیاد پول نداشتی من حساب کردم اومدیم بیرون بعد از یکمی حرف زدن و نمی دونم چی شد که تعریف کردی دوستت با توسل به امام رضا زن گرفته بود و خیلی هم راضی بود اونم ادمی که هر روز با یکی بوده !

نمی دونم منظورت چی بود ولی بعدشم گفتی دوستت گفته بود زن ها همه جوره حاضرن پات باشن به جز دوتا مورد اینکه دروغ نگی و بهشون خیانت نکنی که به نظرم کاملا درست بود چون وقتی بیشتر فکر کردم دیدم واقعا هم همینطوره به خصوص خیانت !

ولی من به خودمو به جونه خودت که عزیز ترین کسمی من اینطوری دعا کردم که حتی اگر تو سرو کوله همم می زنیم عیب نداره اگر با هم کلی شاد و خوشبخت می شیم خودش کمکون کنه

خلاصه هنوزم فکرت مشغول بود واسه همین گفتم من بچه که بودم مادر پدرم سر یه موضوعی می خواستن جدا شن من اگر مریض نمیشدم مادرم شاید هیچوقت بر نمی گشت بعد از اون مامانم به همه گفت من به خاطر مریم تو این زندگی موندم چون بچه بودم و اختلاف سنیم با داداشام زیاد بود بعد از اون مدام این سرکوفت و شنیدم که شاید اگر تو نبودی وضع زندگی این نبود ...

خیالت راحت شد چون طبق معمول بدترین حالت و در نظر گرفته بودی گفتی مریم این موضوعه مهمی نیست گفتم برای تو نیست برای من که یه عمر این حرفا روشنیدم و خیلی چیزا دیدم که نباید می دیدم چیز مهمیه بعدم گفتم فکر نکن حالا چون این قضایا بوده از سر تنهایی و چه می دونم هر چی دیگه اومدم سراغ تو چون هم اتفاق افتاد هم ربطی به این قضیه نداشت اتفاق افتاد گفتی نه همچین فکر ی نمی کنم چون هم به قوله خودت اتفاق افتاد هم اگر به خاطر تنهایی بود و یا فرار از خونه پلخره به یکی از خواستگارات جواب + می دادی فرار از این وضعیت که راستش تو دلم خدا رو شکر کردم هنوزم انقدر شعورت بالاست که این چیزا رو می فهمی

 بعدم مسیر که به سمت خونه می یومدیم یکم دیگه حرف زدیم که بحث اون روزی شد که خودم می خواستم برم امام زاده صالح گفتی مریم من به خاطر خودت گفتم نرو ازم ناراحت نشو گفتم نه اتفاقا من وقتی گفتی تو قاطع گفتی نرو بیشتر خوشم اومد تا موقعی که وقتی ازت دوباره پرسیدم گفتی نمی دونم من چیکاره تو ام ! پلخره ما با هم رابطه داریم من تو رو الان اقای خودم می دونم که ازت اجازه می گیرم که تو گفتی مریم من دوست ندارم دلم نمی خواد فکر کنی زور میگم بهت یا بعدا بگی نمی دونم تو نزاشتی و این حرفا گفتم خب اینطوری هم به من بر می خوره وقتی میگی من کیه تو ام ! بعد گفتی ببین مریم تو الان دختر تو چشمی هستی خوشگلی سفیدی که به وشوخی گفتی خوش هییکل نه گفتم خیلی هم دلت بخواد که گفتی خوش هیکلم هستی شاید درست نباشه اینو بگم ولی از اون لحاظم جذابیت و کشش داری ! واسه همین دوست ندارم بری وقتی بری بیرون 100 چشم هست که تو هواست مثل همیشه نیست ولی اونا هواسشون به توئه بخاطر خودت میگم که منم گفتم چشم دیگه تنها هیچ جا نمی رم دیگه با هم یکم همین طوری حرف زدیم اون روز نه دستم و گرفتی نه حتی گذتشتی دستت بگیرم که این خیلی برام عجیب بود نمی دونم راستش مسخرس ولی نمی دونستم باید خوشحال باشم یا ناراحت !

اون روز کلی هم از این گفتی که چند دفعه موقعیت های مختلف با دخترا برات پیش اومده بود که چون ترس و جرات همچین کاری نداشتی بی خیال بودی اون ترسی که از خدا تو وجودت بود مانع همچین کاری برات می شد خلاصه  دیگه نزدیکای خونه که رسیدیم با هم خدافظی کردیم من اومدم خونه تو هم قرار بود بعد از اونجا بری با پسر عمت بیرون اخه با هم که بیرون بودیم بهت زنگ زد که برید بیرون تو هم گفتی باشه

دیگه زیاد به خونه راهی نبود میخواستیم یه گوشه یه خورده بشینیم که مامانم زنگ زد و گفت زودتر بیا داداش مهدیت می خواد بیاد واسه همین راه افتادیم سمت خونه بعدم که رسیدیم خونه و خدافظی کردیم

اومدم که خونه خودمو 100 دفعه بیشتر لعن و نفرین کردم که چرا این حرفو زدم ولی الان که فکر می کنم شایدم بد نباشه که بدونی چرا تو رو انتخاب کردم شاید چون احساس کردم تو با بقیه فرق می کنی با همه مردایی که دورمو گرفتن و تا چشم باز کردم دیدم فقط همشون دنباله یه چیزن ...

یا حداقل به قوله خودت اون ترسی که از خدا تو وجودت برام دنیایی می ارزید ...

وقتی اومدم خونه با این حال بهت زنگ زدم ولی دور از دسترس بودی فهمیدم سوار مترویی واسه همین بهت ساعت 20.11  یه اس خالی دادم تا انتنه گوشیت که اومد متوجه بشم

که چند دقیقه بعد دیدم ساعت 20.16 یه اس متنی دادی که : حضرت ایت اله بهجت ( ره ) برای سلامتی حضرت اقا در سفر ها ختم صلوات می گرفتند سهم شما 14 صلوات می باشد و ارسال به هر چند نفر که می خواهید ...

ولی دوباره که بهت زنگ زدم دوباره غیر قابل دسترس بودی ولی چند دقیقه بعد دوباره اس دادی گفتی ساعت 20.21 که : چه خبر خونه کتکرو نوش جون کردین ماه بانویی یا کبود بانو

که منم ساعت 20.25 اس دادم گفتم : بدجنسسس مثل اینکه خیلی دوست داری من کتک بخورم اره ؟ ولی باید بگم همه جا در امنو امان است فقط من یه ریز حرف تو گلوم گیر گیر کرده میشه بگم ؟

که گفتی ساعت 20.27 که : تلفنی یا اس ام اسی

گفتم ساعت 20.29 که : تلی بیتره

که چند دقیقه بعد میس انداختی منم زنگ زدم هنوز تو مترو بودی گفتی بفرمایید خانوم گفتم در مورد اون قضیه که بهت گفتم گفتی چه قضیه ای ؟! گفتم همون بچگیم ! گفتی خب ؟! گفتی بازم میگم دلم نمی خواد فکر خاصی بکنی چون همون طور که تو دوست نداری من درمورد خانوادت بد فکر کنم منم دوست ندارم بعدم اینکه یه موضوع کاملا خانوادگی بوده که تموم شده که گفتی ببین مریم برای من مهم نیست وقتی خانوادم هم کسی چیزی نگه کسی چیزی نمی فهمه و نمی دونه برای منم که مهم نیست و خودت برام مهمی پس تموم شد رفت من هیچ فکر ی هم نمی کنم گفتم همین و فقط می خواستم بگم گفتی همین گفتم بله خلاصه خیالم یکم راحت شد و دیگه انگار یکی رو دیدی زودی خدافظی کردی

شب خیلی خوابم میومد از طرفی دلمم می خواست تو اس بدی از طرفی تو راه که گفته بودی می خوای با عمت اینا بری بیرون واسه همین دوست داشتم بیشتر همین خودت بدی خلاصه  اونشب برا همین تو جام همون طوری دراز کشیدم که خوابم برد



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







نویسنده : رامین رسولی
بیست تمپ
درباره سایت
تصویر وبلاگ

به وبلاگ بهترین های دنیا خوش آمدید
آرشیو سایت
امکانات

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 46
بازدید کل : 27596
تعداد مطالب : 75
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1



//Pre-load your image below! grphcs=new Array(6) Image0=new Image(); Image0.src=grphcs[0]="http://www.20tools.com/java/autumn/barg.jpg"; Image1=new Image(); Image1.src=grphcs[1]="http://www.20tools.com/java/autumn/barg.jpg" Image2=new Image(); Image2.src=grphcs[2]="http://www.20tools.com/java/autumn/barg.jpg" Image3=new Image(); Image3.src=grphcs[3]="http://www.20tools.com/java/autumn/barg.jpg" Image4=new Image(); Image4.src=grphcs[4]="http://www.20tools.com/java/autumn/barg.jpg" Image5=new Image(); Image5.src=grphcs[5]="http://www.20tools.com/java/autumn/barg.jpg" Amount=8; //Smoothness depends on image file size, the smaller the size the more you can use! Ypos=new Array(); Xpos=new Array(); Speed=new Array(); Step=new Array(); Cstep=new Array(); ns=(document.layers)?1:0; ns6=(document.getElementById&&!document.all)?1:0; if (ns){ for (i = 0; i < Amount; i++){ var P=Math.floor(Math.random()*grphcs.length); rndPic=grphcs[P]; document.write(""); } } else{ document.write('
'); for (i = 0; i < Amount; i++){ var P=Math.floor(Math.random()*grphcs.length); rndPic=grphcs[P]; document.write(''); } document.write('
'); } WinHeight=(ns||ns6)?window.innerHeight:window.document.body.clientHeight; WinWidth=(ns||ns6)?window.innerWidth-70:window.document.body.clientWidth; for (i=0; i < Amount; i++){ Ypos[i] = Math.round(Math.random()*WinHeight); Xpos[i] = Math.round(Math.random()*WinWidth); Speed[i]= Math.random()*5+3; Cstep[i]=0; Step[i]=Math.random()*0.1+0.05; } function fall(){ var WinHeight=(ns||ns6)?window.innerHeight:window.document.body.clientHeight; var WinWidth=(ns||ns6)?window.innerWidth-70:window.document.body.clientWidth; var hscrll=(ns||ns6)?window.pageYOffset:document.body.scrollTop; var wscrll=(ns||ns6)?window.pageXOffset:document.body.scrollLeft; for (i=0; i < Amount; i++){ sy = Speed[i]*Math.sin(90*Math.PI/180); sx = Speed[i]*Math.cos(Cstep[i]); Ypos[i]+=sy; Xpos[i]+=sx; if (Ypos[i] > WinHeight){ Ypos[i]=-60; Xpos[i]=Math.round(Math.random()*WinWidth); Speed[i]=Math.random()*5+3; } if (ns){ document.layers['sn'+i].left=Xpos[i]; document.layers['sn'+i].top=Ypos[i]+hscrll; } else if (ns6){ document.getElementById("si"+i).style.left=Math.min(WinWidth,Xpos[i]); document.getElementById("si"+i).style.top=Ypos[i]+hscrll; } else{ eval("document.all.si"+i).style.left=Xpos[i]; eval("document.all.si"+i).style.top=Ypos[i]+hscrll; } Cstep[i]+=Step[i]; } setTimeout('fall()',20); } window.onload=fall //--> کدهای جاوا اسکریپت
20Temp | بیستــ تمپابزار فتوشاپتصاویر وکتوردانلود نرم افزار گرافیکآموزش فتوشاپکاغذ دیواریپوسته و قالبقالب بلاگفا قالب پرشین بلاگقالب میهن بلاگکد و اسکریپت